“درمان صرع” و شفای فرزند با دعا
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 28056
بازدید دیروز : 8958
بازدید هفته : 370871
بازدید ماه : 28056
بازدید کل : 11084907
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 8 / 1400

بیماری صرع(تشنج)

درمان صرع با دعا
  صرع یک اختلال شناخته شده از روزگاران قدیم است و قدمت آن به عصرحجر برمی گردد. یونانیان باستان به این بیماری به عنوان یک بیماری مقدس نگاه می کردند. آنان معتقد بودند این تجلی یکی از خدایان است که می تواند سبب سقوط بیمار روی زمین و تکان های شدید وی شود و بعد، قبل از مرگ کامل بیمار، مجدداً وی را زنده کند.
 
بقراط اولین کسی بود که با این نظریه مخالفت کرد. این پزشک یونانی در حدود 2450 سال قبل معتقد بود صرع یک بیماری با منشاء اختلال مغزی است.
طی 2000 سال بعد، نظریه های خرافی دیگری هم در مورد علت این بیماری شکل گرفت. در نگرش اول، اعتقاد بر این بود که این بیماری به علت نفوذ ارواح خبیث و شیطانی به بدن افراد بروز می کند. به همین دلیل برای بیرون راندن ارواح خبیث از جسم بیماران سعی می کردند به روش های خشونت باری متوسل شوند که بسیاری از مواقع باعث صدمات جسمی و حتی مرگ بیمار می شد.
 
در نگرش دوم که جالینوس از مدافعان آن بود، تصور می شد که به دلیل بروز لخته و آماس در عروق دست یا پا، این بیماری شروع می شود.
به همین دلیل دست یا پای بیماران را در هنگام حمله محکم می بستند تا جریان خون آن قطع شود و بیمار بهبود یابد. حتی گاهی اوقات، یکی از اندام های بیمار را که تشنج از آنجا شروع می شد قطع می کردند. اگر حمله تشنجی از یک اندام شروع نمی شد، جمجمه بیمار را می شکافتند و سعی می کردند تا لخته را خارج کنند.
 
تا حدود 100 سال پیش، درمان های گوناگونی که برای بیماری صرع معــرفی می شدند هیچ کدام موثر نبودند و بیشتر جنبه خرافی داشتند و خرافات باعث شده بود تا واقعیات و حقایق هویدا نشود.
 
بیماری صرع(تشنج)
صرع را با دعا درمان کنید
درمان و شفا از قرآن
خداوند به صراحت و روشنی تمام می فرماید:و نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ و رَحمَهٌ للمُؤمِنینَ؛ و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان نازل می کنیم. (إسراء، آیه 82)
 
شِفا از «شفی» به معنای اِشراف و تحت اختیار در آوردن چیزی است. از آن رو، به درمان بیماری و دست یابی به عافیت و سلامت شِفا گویند؛ زیرا وقتی شخصی به جهت مُشرف شدن بر مَرَض و سپس غلبه بر آن(معجم مقاییس اللّغه، ج 3، ص 199، «شفی») و رسیدن به کناره سلامتی از غلبه و چیرگی بیماری رهایی یافته باشد گویی با درمان بیماری و رهایی از مرگ، جسم و جان خود را تحت اشراف خود گرفته است. از این رووست که به درمان از بیماری شفا گفته شده و شفا به عنوان اسم برای بهبودی و صحّت به کار گرفته شده است.( مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 459، «شفا»)
 
به هر حال، شفا به معنای تحت اشراف و اختیار در آوردن جسم و جان و چیرگی بر دشمنی است که می کوشد تا بر جسم و جان غلبه یافته و اختیار آن را در دست گیرد.این عمل درمانی را از همین رو شفا می گویند. در آیات قرآنی برای بیان این مفهوم و مقصود، واژگانی غیر از شفا چون بُرء و کشف از ضرر نیز به کار رفته است. برء نیز به معنای برائت و رهایی و آزادی است.
از آیات قرآنی به دست می آید که منشا و خاستگاه همه چیز از جمله مرگ و حیات، خداوندی است که خالق همه چیز است؛(ملک ، آیه 2) زیرا هر چیزی که نام هست و بود بر آن نهاده می شود و از وجود بهره ای برده، مخلوق خداوند است. البته شر و بدی مطلق در هستی وجود ندارد و آن چه وجود دارد شر نسبی است که نسبت به چیزی نقص و نسبت به چیزی دیگر کمال است. نکته دیگر آن که در آیات قرآنی شر به خدا نسبت داده نمی شود؛ زیرا شر و بدی به معنای نقص است و هرگز خداوند امری را ناقص و غیر کامل نمی آفرید، بلکه موجودات خود به دلایل و عللی از تمامی کمال بهره مند نمی شود و اسم شر بر آن نهاده می شود.
هم چنین باید توجه داشت که مرگ نقص نیست، بلکه کمالی برای آدمی و هر موجودی است تا از نشاه ای به نشاه دیگر در آید. هم چنین بیماری امر وجودی است و خود دارای کمالی است و اگر نسبت به چیزی شر باشد برای خودش یا دیگری خیر است. با نگاهی به ویروس ها و میکروب و رفتار آن ها می توان دریافت که چرا چنین اعتقادی مطرح می شود.
 
به هر حال، از نظر آموزه های قرآنی، توحید فعلی امری قطعی است و نمی توان در هستی امری را یافت که مخلوق الهی و تحت مشیت و اراده او نباشد. بیماری نیز از چنین خصوصیتی برخوردار است؛ اما این حضرت ابراهیم(ع) در این جمله می فرماید:فاذا مرضت فهو یشفین، وقتی بیمار شدم پس اوست که مرا شفا می دهد(شعراء، ایه 80) برای این است که ایشان در بیان نعمت های الهی بوده است و بیماری نعمت نیست بلکه سلب نعمت است، ولی از آن جایی که آن حضرت (ع) می خواست نعمت شفا را بیان کند به ذکر بیماری نیز پرداخته، ولی آن را به خود نسبت داده است. بنابراین، آن حضرت(ع) به علت رعایت ادب این گونه سخن نگفته است، بلکه چون ایشان در مقام بیان نعمت های الهی بوده، بیماری را به خود نسبت می دهد، با آن که هیچ شک و تردیدی ندارد که بیماری نیز از مخلوقات و افعال الهی است. پس در بیان علت نسبت بیماری به خود و نه خدا باید گفت که چون ایشان در مقام بیان نعمت ها بود و در همان حال اگر به بیماری اشاره می کرد که سلب نعمت است، مقصود حاصل نمی شد. اما این که چرا حضرت (ع) به بیماری در میان نعمت ها اشاره می کند و آن را به خود نسبت می دهد، از آن روست تا این گونه از باب مقدمی بر جایگاه شفابخشی خداوند به عنوان یک نعمت بزرگ تاکید ورزد.(المیزان، ذیل آیه )
 
به هر حال، خداوند خاستگاه هر چیزی در جهان و خالق و فاعل اوست. از جمله این امور، بیماری و شفاست که از افعال الهی است. این بیماری و شفا می تواند از طریق اسباب مادی انجام گیرد یا از طریق اسباب غیر مادی. از آن جایی که نفس انسانی ترکیب از مجرد و ماده است و میان آن دو ارتباط تنگاتنگی است، هر یک در دیگری تاثیر دارد.همین تاثیر دو سویه میان عوالم مادی و غیر مادی است. بنابراین، لازم نیست که تنها درمان و شفا را در اسباب مادی بجوییم، بلکه در اسباب غیر مادی نیز همین تاثیر وجود دارد.
 
خداوند در آیات قرآنی از جمله آیه 82 سوره اسراء از شفابخشی قرآن سخن به میان می آورد. هر چند که به نظر می رسد که این شفابخشی به علت طبیعت قرآن و فلسفه نزول، در حوزه روح و روان باشد که همان حقیقت انسان است، ولی از آن جایی که کالبد انسانی نقش مهمی در حرکت های هدایتی و کمالی انسان بازی می کند، شفابخشی قرآن به کالبد نیز تعلق می گیرد. افزون بر این که خداوند در این آیه ، شفابخشی را به قرآن نسبت می دهد و آن را محدود به جان و روح یا روان نمی کند.
رفع تشنج وصرع
رفع تشنج و صرع:خواندن سوره های لیل / تحریم / ق / غافر / زخرف
شفای صرع
مرحوم سید نعمت الله جزائری مولف کتاب زهر الربیع فرموده است:اگر روایت ( ولایه علی بن ابی طالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی ) را بر مریض بخوانند شفا یابد و اگر بر مصروع بخواند بهبود یابد و اینمساله بارها به تجربه رسیده است و اگر آن را بنویسد و با آب بشویند و بخورند برای دفع درد مفید و مجرب است.
 
 
امام صادق(ع) فرمود :هر کس سوره«سجده» را بنویسد وبر کسی که صرع دارد ببندند، شفا پیدا خواهد کردو از تشنج رهایی می یابد.
امام رضا(ع) می فرماید:"برای درمان صرع (حالت تشنج شدید) سوره ی حمد و ناس و فلق را بر ظرف آبی بخوانید و به آن بدمید سپس آب را بر سر و صورت بیمار بریزید انشاءالله خوب می شود.
 
روایت شده است پیامبر اکرم (ص) ابوایوب انصاری را مشاهده کرد که ریزه های نانی را که در سفره ریخته است می خورد حضرت فرمود "هر کس این عمل را انجام دهد خداوند او را از جنون، جذام، برص، زرداب (یرقان) و حماقت محافظت می نماید.
 
رفع صرع

رفع صرع
درمان صرع با دعا
در طب الائمه آمده است امام صادق(ع) برای درمان امّ صبیان (جن زدگی) و صرع (تشنج شدید) می فرماید:"هفت مرتبه، سوره ی حمد را با مشک و زعفران بنویسید و با آب بشویید و بیمار یک ماه از آن بنوشد انشاءالله خوب خواهد شد"
 
شخصی خدمت پیامبر اکرم(ص) آمد و عرض کرد:"یا رسول الله! کنیزی دارم که در خواب می ترسد و فریاد می زند و اعضا و جوارح او سست و بی حس می شود درمان چیست؟ پیامبر فرمود "او را حجامت کن و آب زاج سفید را با عسل طبخ کن و سه روز به او بخوران انشاءالله خداوند او را سالم می سازد"
شفای فرزند آیت الله مصباح با دعای بهجت العرفا
جناب آقای مصباح دارای سه فرزند هستند. دو پسر به نام های علی آقا و آقا مجتبی و یک دختر به نام زهرا خانم که بعدها به ازدواج شیخ محمود محمدی عراقی در آمدند. همسر محترمشان هم خواهرزاده آیت الله میرزا حسین نوری همدانی هستند.
 
جناب حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی آقا مصباح از بچگی حالت صرع داشتند، حالت آزاردهنده ای بود و همگی ناراحت بودیم. آیت الله مصباح می گفت ایشان را به دکتر برده ام و گفته اند که این بیماری در بچگی خوب نمی شود؛ ممکن است در سن جوانی مثلا بیست سالگی یا بیست و پنج سالگی خود به خود برطرف شود و ممکن است که این حالت تا آخر عمر باقی بماند. به هر حال بچه به سن دبستان رسیده بود و ایشان را در دبستان گذاشته بودند.
 
جناب آقای مصباح می فرمودند:"یک روز وقتی که از درس به منزل آمدم دیدم که علی آقای ما به منزل آمده است، در حالی که تمام لباس ها و کتاب ها و حتی سر و صورتش پر از لجن است! گفتم چه شده است؟ توضیح دادند که در مسیر بازگشت از مدرسه مبتلا به حالت صرع شده و به وسط جوی پر از لجن افتاده است. بعد مردم جمع شده و ایشان را از وسط جوی برداشته و به منزل آورده بودند. من خیلی متاثر و متحیر شدم که چه کنم؟! اگر بخواهم ایشان را از رفتن به مدرسه منع کنم که درست نیست. اگر بخواهم معلم خصوصی برایش بگیرم که امکانات و وضع مالی ام اجازه نمی دهد. اگر بخواهم هر روز صبح و ظهر او را به مدرسه ببرم و برگردانم که وقتم اجازه نمی دهد و از بسیاری از درس ها و بحث ها عقب می مانم. مانده بودم که چه کنم؟ در این میان قضیه را فقط برای آیت الله مسعودی که با هم به درس آیت الله بهجت می رفتیم، تعریف کردم. عصر همان روز که به درس آیت الله بهجت رفتیم.
 
پس از اتمام درس و وقتی که بقیه شاگردان رفتند، آیت الله مسعودی جریان را برای آیت الله بهجت تعریف کردند و بعد از ایشان درخواست کردند که دعایی بفرمایند. آیت الله بهجت سرشان را پایین انداخته در سکوتی مطلق فرو رفته بودند و حتی لب هایشان تکان نمیخورد. دقایقی گذشت و ما گمان کردیم که ایشان به مباحث درس مکاسب فکر می کنند و متوجه صحبت آیت الله مسعودی نشده اند. ما هم ساکت نشستیم تا دقایقی گذشت. آنگاه ایشان سرشان را بلند کردند و با اطمینان و یقین فرمودند:آقای مصباح فرزند شما سالم است. فرزند شما هیچ عیب و مرضی ندارد. فرزند شما سالم است. ما به منزل آمدیم و بعد از آن روز این بیماری بطور کلی از علی آقا گرفته شد."
الان ده ها سال می گذرد و بحمدالله هیچ اثری از آن بیماری در جناب علی آقا دیده نشده است. ایشان مقداری درس های جدید را خواندند و سپس طلبه شدند و مثل پدر بزرگوارشان از طلبه های بسیار موفق هستند و مدتی هم به کانادا اعزام شدند و از شاگردان بسیار موفق آن دانشگاه بوده اند.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: داروخانه معنوی
برچسب‌ها: دارو خانه معنوی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی